سنا سادات و دوستای جدید
پنجشنبه شب مهمون داشتیم. فامیلای مامانی اومده بودن خونمون. اون شب دو تا دوست جدید پیدا کردم؛ ریحانه و امیرحسین. هر کدومشون حدودا یه ماه از من کوچیکترن. اون شب چون من خیلی خوشکل و ناز شده بودم اصرار داشتن با من عکس بگیرن. من هم به زور و اکراه چند تا عکس باهاشون گرفتم.
من که دیگه خسته شده بودم یه نیشگون از امیرحسین گرفتم که زودتر دست از سرم بردارن!!! این هم عکس العمل امیرحسین:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی